کاش می دیدم چیست
انچه از عمق تو تا عمق وجودم جاریست
اه وقتی که تو لبخند نگاهت را
می تابانی
بال مژگان بلندت را
می خوابانی
اه وقتی که تو چشمانت
ان جام لبالب از جان دارو را
سوی این تشنه ی جان سوخته می گردانی
موج موسیقی عشق
از دلم می گذرد
روح گلرنگ شراب
در تنم می گردد
دست ویران گر شوق
پر پرم میکند ای غنچه رنگین پر پر....
من ، در آن لحظه كه چشم تو به من مي نگرد
برگ خشكيده ايمان را
در پنجه باد ،
رقص شيطاني خواهش را ،در آتش سبز !
نور پنهاني بخشش را ،در چشمه مهر !
اهتزاز ابديت را مي بينم !!
بيش از اين ، سوي نگاهت ، نتوانم نگريست !
اهتزاز ابديت را ياراي تماشايم نيست !
كاش مي گفتي چيست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاريست ؟!
( زنده یاد فریدون مشیری )